حرفش این بود:
تمام سیب ها را می خواهم.
پدرش می گفت:
همان هایی را که داخل ظرفت هست، بخور؛ اگر دوباره خواستی بردار.
سیب های داخل ظرفش را خورد؛
گفت دیگر نمی خواهم.
ظرفیتش تمام شده بود!!!
بعضی از ما انسان ها هم همینطور هستیم
مثل آن کودک
فقط خواسته هایمان متناسب با سنّمان است.
فلان ماشین را می خواهیم
فلان خانه را می خواهیم
خیلی چیزها را می خواهیم
اما غافل از اینکه ظرفیت داشتن همهی آنها را نداریم!!!
برچسب : نویسنده : shakibane بازدید : 42
شاید اگر رود، رویایِ داشتنِ وسعتِ دریا را در سر نمی پروراند
اگر به دریا نمی ریخت
اگر به اندازهاش قانع بود؛
حاضر نمی شد آب شیرینش را با آب شور دریا عوض کند!!!
این رویای وسعت بود که داشته هایش را گرفت
و چه بسا این به دست آمده؛ ارزش از دست رفته را نداشته باشد!!!
برچسب : نویسنده : shakibane بازدید : 45
برچسب : نویسنده : shakibane بازدید : 50
برچسب : نویسنده : shakibane بازدید : 44
رِندی را گفتم: در سیل مشکلات، دل را به دریا می زنم تا از موج هایش سواری بگیرم!
گفتا: دل را به دریا بزن لکن سکّانش را به عقل بسپار که این دریای طوفنده، کشتی دلت را به ناکجا نبرد.
نوشته شده در سه شنبه ۹ آبان ۱۳۹۶  توسط Mahes |
هوای انتظار...برچسب : نویسنده : shakibane بازدید : 46
برچسب : نویسنده : shakibane بازدید : 45
برچسب : العارفين, نویسنده : shakibane بازدید : 46
برچسب : نویسنده : shakibane بازدید : 42